صفحه 397
مسئله 89- قرآن شريف و روايات اهلبيت«سلاماللهعلیهم» مؤمن واقعى را كسى
مىداند كه وفاى به عهد كند و خلف وعده نداشته باشد. و خلف وعده اقسامى دارد:
الف) تخلّف از عقود و شروطى كه در اسلام لازم الوفاست، نظير بيع و شرا و شروط
در ضمن عقد بلكه مطلق شروط، و اين قسم تخلّف علاوه بر اينكه حرام است، ضمانآور نيز
مىباشد، مثلاً اگر خانهاى را فروخته باشد و در ضمن عقد شرط كرده باشد كه مثلاً
يك ماه پس از فروش در آن خانه بنشيند، اگر مشترى تخلّف از آن شرط نمود و خانه را
پيش از اتمام يك ماه تصرّف كرد، علاوه بر اينكه كار حرامى انجام داده، تصّرف او
نيز غصب و حرام است، و اگر خانه در اين مدّت خراب شود يا آسيب ببيند ضامن است،
همانگونه كه اگر فروشنده از تسليم خانه پس از اتمام يك ماه خوددارى كند، علاوه بر
حرمت، ضامن نيز مىباشد و بايد مشترى را راضى كند.
ب) تخلّف از وعدههايى كه موجب زيان و ضرر شود، نظير اينكه وعده بدهد كه مثلاً
شام به خانۀ كسى برود و او غذا تهيه ببيند و افرادى را براى احترام او دعوت نموده
باشد. اين قسم از تخلّف وعده گرچه ضمانآور نيست، ولى علاوه بر اينكه خلاف انسانيّت
است، از نظر شرعى نيز حرام است.
ج) تخلّف از وعدهاى كه موجب زيان و ضرر مالى نشود، ولى ضرر آبرويى و نظير آن
داشته باشد، نظير مثالى كه گذشت، در صورتى كه تنها ضرر آبرويى داشته باشد نه ضرر
مالى، اين قسم از تخلّف وعده گرچه ضمان ندارد، ولى حرام است و انسان واقعى از اين
كارها نمىكند.
د) تخلّف از وعدهاى كه موجب اتلاف عمر مىشود، نظير اينكه وعده كند مثلاً در
وقت معيّنى در كلاس درس حاضر شود، ولى تخلّف كند و در آن وقت معيّن نرود و يا
اصلًا نرود. اين قسم علاوه بر اينكه خلاف انسانيّت است حرام نيز مىباشد، ولى براى اینکه
وقت ديگران را تضييع نموده ضامن نيست.
هـ) تخلّف از وعدهاى كه موجب ضرر مالى يا ضرر آبرويى و يا تضييع عمر نيست،
اين قسم تخلّف وعده اگرچه حرام نيست و ضمانآور نيز
نمىباشد، ولى كاشف از اين است كه مؤمن واقعى نيست:
صفحه 398
«الْمُؤْمِنُ اذا وَعَدَ وَفى»
«انسان با ايمان هنگامى كه وعده كرد، وفا مىكند.»
و از نظر كمال نيز نقص دارد و از اين جهت مورد ملامت عقلا مىباشد.
مسئله 90- اگر تخلّف از وعده با عذر موجّه باشد، گرچه حرام نيست، ولى در صورتى كه
ضمانآور باشد ضمان رفع نمىشود و بايد جبران خسارت كند و لااقل او را راضى نمايد.
مسئله 91- اگر عمداً تخلّف وعده كند در صورتى كه ضرر مالى و يا آبرويى و يا
ضرر تضييع وقت داشته باشد، بايد كسى را كه ضرر بر او وارد شده راضى كند، ولى اگر
راضى نشد و يا دسترسى به او نبود، توبۀ تنها كافى است، ولى بايد از راه دعا و
استغفار و تعريف او در ميان مردم و نظير اينها، جبران آن خسارت را بنمايد.